کتاب «اندیشمندان نوین تعلیم و تربیت ایران» به چاپ رسید
تاریخ 8 دى, 1398 - 11:32.
کتاب «اندیشمندان نوین تعلیم و تربیت ایران» از سوی انتشارات دانشگاه شاهد به بازار نشر رسید.
این کتاب بهکوشش دکتر محمدحسن میرزامحمدی، عضو هیئتعلمی دانشگاه شاهد و نجمه احمدآبادی، دانشجوی دکتری فلسفۀ تعلیم و تربیت، نوشته شده و با مقدمهای از دکتر خسرو باقری پیش روی خوانندگان قرار گرفته است.
نویسندگان در این کتاب به بررسی آراء و اندیشههای عیسی صدیق، محمدباقر هوشیار، علیمحمد کاردان، غلامحسین شکوهی و علی شریعتمداری میپردازند و در معرفی آن مینویسند:
در فصل اول، آراء و اندیشههای دکتر عیسی صدیق معرفی شده است. در ابتدای فصل، اهمیت و ضرورت و تعریف تعلیم و تربیت از دیدگاه صدیق بیان شده است سپس مبحث تاریخ تعلیم و تربیت در اندیشه ایشان مورد نظر قرار گرفته است. در قسمت بعدی فصل، دیدگاه صدیق در خصوص تعلیم و تربیت به عنوان یک علم بحث شده است و در ادامه، ابعاد تعلیم و تربیت از جمله تربیت فردی، تربیت دینی، تربیت بدنی، تربیت اجتماعی مورد بررسی قرار گرفت. در ادامه فصل، مدرسه، برنامه درسی و روشهای تدریس مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت و در قسمت پایانی فصل، معلم و ویژگیهای او از دیدگاه صدیق معرفی شده است.
در فصل دوم آراء و اندیشههای محمد باقر هوشیار معرفی شده است. در ابتدای فصل، مبانی فلسفی هوشیار (هستیشناسی، معرفتشناسی و ارزششناسی) بررسی شده است . سپس مفهوم و مبانی تعلیم و تربیت (فلسفی، زیستشناختی، روانشناختی و جامعهشناختی) مورد بررسی قرار گرفته است. در ادامه فصل، اصول و اهداف تعلیم و تربیت از دیدگاه هوشیار اشاره شده و در ادامه به مواردی مانند ویژگیهای انسان تربیتیافته، یادگیری مدرسهای پرداخته شد. در نهایت ویژگیهای معلم، روشهای تعلیم و تربیت و مراحل تعلیم و تربیت از دیدگاه محمد باقر هوشیار مورد بررسی قرار گرفت.
در فصل سوم، آراء و اندیشههای دکتر علیمحمد کاردان معرفی شده است. در ابتدای فصل، مبانی فلسفی کاردان مورد بررسی قرار گرفت و در بخش دوم، اندیشههای تربیتی کاردان مورد نظر قرار گرفت، بر این اساس، ابتدا معنا و مفهوم تعلیم و تربیت و بعد به ترتیب، مبانی (فلسفی، زیستشناختی، روانشناختی، جامعهشناختی، زیستشناسی، مبنای تاریخی)، اهداف، اصول (اصل رشد، اصل فعالیت، اصل علاقه و رغبت) و روشهای تعلیم و تربیت (الگوسازی، فعالیت، و گفتوشنود) مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت. در ادامه به ابعادی همچون ویژگیهای معلم و دانشآموز، مراحل رشد، برنامه درسی، فناوری و ویژگیهای مدیران آموزشی از دیدگاه کاردان پرداخته شد.
در فصل چهارم، آراء و اندیشههای دکتر غلامحسین شکوهی معرفی شده است . در ابتدای فصل، مبانی فلسفی شکوهی شامل (هستیشناسی، انسانشناسی، ارزششناسی) مورد بررسی قرار گرفت. در بخش دوم فصل، آرای تربیتی شکوهی ذکر شد. بر این اساس، به ترتیب تعریف و ماهیت تعلیم و تربیت، مبانی تعلیم و تربیت (زیستشناختی، جامعهشناختی)، پداگوژی یا علم تربیت، اهداف تعلیم و تربیت (تعلیم و تربیت فرد در ارتباط با مبدأ آفرینش، تعلیم و تربیت فرد در ارتباط با خویشتن، تعلیم و تربیت فرد در ارتباط با جامعه بشری، تعلیم و تربیت فرد در ارتباط با عالم طبیعت)، اصول تعلیم و تربیت (فعالیت، کمال، حریت، سندیت، تفرد، اجتماع)، نظام تعلیم و تربیت مطلوب و مراحل تربیت بررسی شد. در پایان فصل برنامه درسی، معلم و مسائل مرتبط با تربیت معلم و روشهای تدریس از دیدگاه شکوهی مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت.
در فصل پنجم آراء دکتر علی شریعتمداری مورد بررسی قرار گرفت. در بخش اول فصل، به مبانی فلسفی شریعتمداری (هستیشناسی، معرفتشناسی و ارزششناسی) اشاره شد. در بخش دوم، مبانی تربیتی شریعتمداری مورد بررسی قرار گرفت و بر این اساس، به ترتیب مفهوم تعلیم و تربیت، مبانی تعلیم و تربیت (اجتماعی، عقلانی و اخلاقی)، اصول تعلیم و تربیت، اهداف تربیت، روشهای تدریس و یادگیری، روشهای آموزشی، مدرسه و دانشگاه، نقش معلم، تدریس، دانشآموز، برنامه درسی، ارزشیابی و آزمون و جایگاه فلسفه تعلیم و تربیت در ایران از منظر شریعتمداری مورد بررسی قرار گرفت.
فصل ششم به باهمنگری و جمعبندی آراء و اندیشههای مربیان مورد مطالعه اختصاص یافت. بر این اساس، ابتدا جنبههای ممتاز اندیشه مربیان در شش مورد شامل؛ پاسداشت اعتقاد دینی و علاقه به وطن، توجه تؤامان به آموزش و پژوهش، ترکیب کار علمی و اجرایی، علمیکردن تعلیم و تربیت، توجه به ابعاد مختلف در تربیت و توجه خاص به معلم و تربیت آنها مطرح شد. آنگاه ابعاد مغفول در اندیشه مربیان شامل؛ تعلیم و تربیت غیررسمی، تربیت جنسی، نقش فناوری در آموزش و یادگیری، تربیت و محیط زیست، تربیت و کارآفرینی و تربیت و هویت معرفی شد.
در زیر مقدمۀ دکتر خسرو باقری، استاد علوم تربیتی دانشگاه تهران، را بر این میخوانید:
تلاش جناب دکتر میرزامحمدی و سرکار خانم احمدآبادی در نگارش این کتاب قابل تقدیر است. درحالیکه کتابهای متعددی در سرزمینهای مختلف، در مورد مربیان بزرگ آن سرزمینها نگاشته شده، در ایران نیز نیاز به شناسایی و ثبت اندیشهها و فعالیتهای مربیان بزرگ این سرزمین وجود دارد. کتاب حاضر در شمار نخستین آثار در این زمینه است و از این حیث ستودنی است و بیتردید باید چنین تلاشهایی استمرار یابد.
مربیان بزرگ جامعه را باید بزرگ داشت. اما سخن در این است که بزرگداشت چیست و چگونه باید انجام شود. من، پیش از این، در بزرگداشت دو تن از بزرگانی که در این کتاب نیز از آنان نام برده شده، یعنی دکتر شکوهی و دکتر شریعتمداری، در همین خصوص سخن گفته بودم که بزرگداشت چیست و چگونه باید انجام شود. سخن در مورد دکتر شکوهی در سالگشت رحلت ایشان در سال 17آبان1395 و سخن در مورد دکتر شریعتمداری نیز در سالگشت رحلت ایشان در 15اسفند1395 در دانشگاه اصفهان ایراد شد. با دکتر شکوهی توفیق مصاحبت در دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی را از سال 1365 به عنوان همکار داشتم و محضر دکتر شریعتمداری را نیز در دورۀ ارشد، در سالهای 1361 تا 1364 درک کردم. اکنون به نظرم میرسد که مناسب است چکیده سخنانی را که در یادوارۀ این دو بزرگ بیان کردم، در مقدمه این کتاب بیاورم زیرا این سخنان در مورد هر مربی بزرگی صادق است.
بزرگداشت، دستکم سه بعد اساسی دارد: ستایش، زایش و والایش. اگر بتوان در بزرگداشت بزرگان این سه بعد را فراهم آورد، آنگاه میتوان گفت که بزرگداشت به خوبی انجام یافته است. در ادامه، به توضیح مختصر این ابعاد سهگانه میپردازم.
نخستین و بدیهیترین بعد بزرگداشت، ستایش است. هر انسان بزرگی قابل ستایش است زیرا توانسته است از وظیفۀ سترگ و بسیار دشوار درست زیستن، سربلند بیرون آید. چه بسیار زیندگان که زیست آنان، شرح انحطاط و تلاششان به ورشکستگی بردن سرمایههای وجودیشان بوده است. زندگیِ نکرده را آزموده زیستن، همان کار دشواری است که سقراط از آن سخن گفت و بزرگان کسانی هستند که از عهدۀ این کار دشوار به خوبی برآمدهاند. از این رو، بزرگان، حسرت کسانی هستند که گام در مسیر زیستن نهادهاند و میروند تا در آزمون زندگیِ نیازموده آزموده شوند. هنگامی که یک انسان بزرگ، مربی باشد، میسزد که ستایش او مضاعف شود زیرا او نه تنها در اندیشه خود بوده بلکه بیم دیگران را نیز داشته است. مربیان بزرگ را یک بار به سبب بزرگی و بار دیگر به سبب احساس مسئولیت در قبال دیگران باید ستود. این که گفتهاند چاپلوسی، با همه زشتی و ناروایی آن، هنگامی که با معلم به انجام رسد، زیبا و رواست، از آن رو است که بتوان به قلۀ ستایش مضاعف معلم دست یازید.
دومین بعد بزرگداشت که بداهت کمتری دارد، زایش است. همۀ انسانها با حسرت میمیرند زیرا همۀ آنان طرحهای ناتمام دارند. مقصود از زایش، مامایی کردن اندیشههای بزرگان و به دنیا آوردن اندیشههای نوینی است که جنین آنها در ذهن آنان بارور شده اما فرصت بروز و ظهور نیافته است. بخشی از ادای حق بزرگان، به اتمام رساندن طرحهای ناتمام و ارزشمند آنان است.
سومین بعد بزرگداشت که به مراتب بداهت کمتری از دو بعد دیگر دارد، والایش است. والایش یعنی فراتر رفتن از افقی که این اندیشمندان برای ما ایجاد کردند. زمان اندیشمندان پایان مییابد اما زمان اندیشه و اندیشمندی پایانی ندارد. بر این اساس، از حدود فکر و اندیشه متفکران پیشین باید گذر کرد و این گذر از حدود که شامل نقد و بررسی آنهاست، خود نوعی تجلیل است. نشانۀ بداهت بسیار اندک و بلکه عدم بداهت این جنبه در جامعه ما آن است که اگر در بزرگداشت متفکری به نقد اندیشههای او و نشان دادن کاستیهای آن پرداخته شود، این کار چون امری خلاف عرف یا ناپسند نگریسته خواهد شد. اما چرا نباید یافتن و گشودن بنبستهای اندیشه یک متفکر، چون خدمتی به او نگریسته شود؟ هر چند نقد نوعی جراحی است، اما جراحی تلاشی برای کسب سلامت و یا دستکم، دفع موانع سلامت است.
به ازای هر یک از سه بعد مذکور بزرگداشت بزرگان، یک آفت نیز وجود دارد. به این ترتیب، سه آفت در کمین بزرگداشت بزرگان نشستهاند: تقدیس، تقلید و تخریب. آفت ستایش، تقدیس است. اندیشههای هیچ متفکری را مقدس نباید کرد که این در حکم میراندن و مومیایی کردن آن است. آفت زایش، تقلید و تکرار است. اگر به آنچه یک متفکر گفته و نوشته بسنده کنیم و مرتب به تکرار آنها بپردازیم، سرنوشتی جز لوثشدن برای آنها تدارک ندیدهایم. سرانجام، آفت والایش، تخریب است. نقادی و عبور از اندیشههای بزرگان، به معنای تخریب آنها نیست. در نقد هم باید به نقاط مثبت توجه کرد و هم به آداب نقد چشم داشت. از جمله آداب مهم نقد، نخست میتوان به تفکیک شخصیت و اندیشه مولف و بسنده کردن به نقد اندیشه وی اشاره نمود. پس از آن، ویژگی مهم دیگر، پرهیز از ویژگی ناهمزمانی (anachronism) است. کتابی که، به طور مثال، پنجاه سال پیش نگاشته شده، نباید با مقیاس دانش امروز مورد ارزیابی قرار گیرد. آنچه امروز مسلم یا بدیهی انگاشته میشود، ممکن است در پنجاه سال پیش، غامض و درک ناکردنی بوده باشد. در واقع، هر اثری باید در بستر زمان خود مورد بررسی قرار گیرد و اگر ملامتی نسبت به مؤلفی صورت میگیرد، باید با نظر به امکانهایی که در اختیار وی بوده و از آنها بهره نگرفته، انجام شود.
در پایان، بار دیگر از زحمات مؤلفان محترم این کتاب تقدیر میکنم و امیدوارم اثر آنان سرآغاز آثار بیشتری در عرصۀ بزرگداشت واقعی بزرگان این سرزمین باشد.
خسرو باقری
دانشگاه تهران